ترین های جهانسبک زندگی

بهترین فیلم های آلفرد هیچکاک | فهرست 21 فیلم برتر

بیوگرافی آلفرد هیچکاک

آلفرد هیچکاک (1899-1980) کارگردان و تهیه‌کننده مشهور بریتانیایی بود که یکی از بزرگترین فیلم‌سازان تمام دوران به حساب می‌آید. او در لندن، انگلستان متولد شد و کار خود را در صنعت فیلم در اوایل دهه 1920 به عنوان طراح کارت عنوان و نویسنده سناریوها آغاز کرد.

موفقیت هیچکاک در سال 1927 با اکران “مسکن”، یک تریلر پر تعلیق که شهرت او را برای تولید فیلم هایی با کیفیت فنی بالا و داستان سرایی خلاقانه تثبیت کرد. او در ادامه چندین فیلم تحسین شده و تجاری موفق از جمله «باج گیری»، «39 پله»، «ربکا»، «سایه یک شک»، «بدنام» و «روانی» را کارگردانی کرد.

هیچکاک به خاطر سبک متمایزش که شامل طرح‌های پرتعلیق، کار دوربین بدیع و تأکید بر روان‌شناسی شخصیت‌هایش بود، شهرت داشت. او لقب «استاد تعلیق» را به خاطر توانایی‌اش در نگه‌داشتن مخاطبان روی صندلی‌هایشان به دست آورد.

هیچکاک در طول زندگی حرفه‌ای خود جوایز متعددی از جمله جایزه افتخاری اسکار، چندین جایزه گلدن گلوب و جایزه معتبر یادبود ایروینگ جی. تالبرگ را دریافت کرد. او همچنین پنج نامزدی جایزه اسکار بهترین کارگردانی را دریافت کرد.

آلفرد هیچکاک در سال 1980 درگذشت و میراثی از فیلم‌های تأثیرگذار را به جای گذاشت که امروزه همچنان الهام‌بخش و هیجان‌انگیز مخاطبان هستند.

معرفی بهترین فیلم های آلفرد هیچکاک

  • آلفرد هیچکاک تقدیم میکند (Alfred Hitchcock Presents)

آلفرد هیچکاک تقدیم میکند

“آلفرد هیچکاک تقدیم می کند” یک مجموعه تلویزیونی گلچین است که در ابتدا از سال 1955 تا 1962 پخش شد. این برنامه توسط کارگردان مشهور آلفرد هیچکاک میزبانی می شود که هر قسمت را با یک مونولوگ شوخ و اغلب ترسناک معرفی می کند.

هر قسمت یک داستان مستقل است، معمولاً در ژانر تعلیق، ترسناک یا معمایی. بسیاری از داستان‌ها شامل قتل، فریب و دسیسه می‌شوند و اغلب شامل یک پایان پیچشی هستند که در پایان اپیزود آشکار می‌شود.

این نمایش به خاطر فضای منحصر به فرد و دلچسب خود و به دلیل جلوتر بودن از زمان خود از نظر تکنیک های داستان و فیلمسازی شناخته شده بود. این اثر به‌خاطر تأثیرگذاری بر بسیاری از مجموعه‌های گلچین بعدی و فیلم‌های تعلیق شناخته شده است.

  • پنجره پشتی (Rear Window)

پنجره پشتی

پنجره پشتی یک فیلم هیجان انگیز کلاسیک محصول 1954 به کارگردانی آلفرد هیچکاک است. این فیلم داستان یک عکاس با ویلچر است به نام L.B. جفریس (با بازی جیمز استوارت) که به دلیل شکستگی پا در آپارتمان خود محبوس است. بدون هیچ کاری دیگر، او شروع به مشاهده همسایه هایش از پنجره پشتی آپارتمانش می کند.

جفریس از طریق مشاهدات خود متقاعد می شود که یکی از همسایگانش قاتل است. او از دوستش لیزا (با بازی گریس کلی) و پرستارش استلا (با بازی تلما ریتر) کمک می گیرد تا موضوع را بررسی کنند.

با شروع تحقیقات، تنش بالا می‌رود و مظنونان متوجه می‌شوند که تحت نظر هستند. در نهایت، سوء ظن جفریس تایید می شود و صحنه تعقیب و گریز هیجان انگیزی رخ می دهد.

به طور کلی، پنجره پشتی یک فیلم هیجان انگیز است که موضوعاتی مانند فضولی، بدگمانی و ترس را بررسی می کند. این فیلم به طور گسترده به عنوان یکی از بهترین فیلم های هیچکاک و شاهکار فیلم سازی در تعلیق شناخته می شود.

  • روانی (Psycho)

روانی

“روانی” یک فیلم هیجان انگیز روانشناختی به کارگردانی آلفرد هیچکاک است که در سال 1960 منتشر شد. این فیلم داستان ماریون کرین، زن جوانی است که از محل کارش پول می دزدد و فرار می کند. او در نهایت به متل بیتس می رسد، یک متل در جایی دور که توسط نورمن بیتس اداره می شود، یک مرد جوان عجیب و غریب و به ظاهر بی خطر که رابطه پیچیده ای با مادر خود دارد.

همانطور که داستان باز می شود، ما بیشتر در مورد گذشته پریشان نورمن می آموزیم و شاهد فروپاشی روانی او و ماریون هستیم. این فیلم بیشتر به خاطر صحنه نمادین دوشش که در سال‌های پس از اکرانش به یک سنگ محک فرهنگی تبدیل شده است، شناخته می‌شود.

هیچکاک از عناصر تعلیق، غافلگیری و وحشت برای ایجاد فضایی متشنج و ناآرام در طول فیلم استفاده می کند. از این فیلم اغلب به عنوان یک استاد کلاس در فیلمسازی یاد می شود، هم به خاطر دستاوردهای فنی و هم به دلیل داستان سرایی پیچیده اش. “روانی” به طور گسترده به عنوان یکی از بهترین فیلم های ساخته شده در نظر گرفته می شود و در طول سال ها بر فیلم ها و فیلمسازان بی شماری تأثیر گذاشته است.

  • سرگیجه (Vertigo)

سرگیجه

“سرگیجه” یک فیلم هیجان انگیز روانشناختی به کارگردانی آلفرد هیچکاک است که در سال 1958 اکران شد. در این فیلم جیمز استوارت در نقش اسکاتی فرگوسن، کارآگاه پلیس سابق با ترس از ارتفاع که توسط یک دوست قدیمی، گاوین الستر، استخدام می شود تا همسرش را دنبال کند، بازی می کند. مادلین (با بازی کیم نواک). گاوین ادعا می کند که مادلین رفتار عجیبی دارد و می ترسد که روح مادربزرگش که خودکشی کرده تسخیر شود. اسکاتی شروع به دنبال کردن مادلین می‌کند و شیفته او می‌شود و در نهایت عاشق او می‌شود. مادلین که در واقع از مشکلات روحی شدیدی رنج می برد، با پریدن از بالای برج ناقوس در مقابل اسکاتی خود را می کشد.

پس از مرگ او، اسکاتی مأیوس می شود و به آکروفوبیا مبتلا می شود، که به شدت توانایی او را برای عملکرد محدود می کند. او با جودی بارتون، زنی که شباهت زیادی به مادلین دارد، ملاقات می‌کند و شروع به بازسازی او به شکل عشق گمشده‌اش می‌کند. در نهایت مشخص می شود که جودی در واقع مادلین است که مرگ خود را به عنوان بخشی از نقشه ای برای فریب دادن اسکاتی و گاوین به تصور اینکه او مرده است جعل کرده است. فیلم زمانی به اوج خود می رسد که اسکاتی با جودی روبرو می شود و او را مجبور می کند تا از برج ناقوسی که مادلین در آن خودکشی کرد بالا برود و به یک نتیجه دراماتیک منجر شود.

«سرگیجه» به خاطر طرح پیچیده، مضامین روانشناختی و فیلمبرداری خیره کننده اش شناخته شده است. این به عنوان شاهکار آثار هیچکاک در نظر گرفته شده است و اغلب توسط منتقدان و محققان فیلم مورد مطالعه و تحلیل قرار می گیرد.

  • شمال از شمال غربی (North by Northwest)

شمال از شمال غربی

“شمال از شمال غربی” یک فیلم کلاسیک هیجان انگیز به کارگردانی آلفرد هیچکاک است که در سال 1959 منتشر شد. در این فیلم کری گرانت در نقش یک مدیر تبلیغاتی شیک و باهوش به نام راجر تورنهیل که توسط جاسوسان خارجی با یک مامور دولتی اشتباه گرفته می شود، بازی می کند. سپس Thornhill ربوده شده و در سراسر کشور برده می شود و توسط جاسوسان و پلیس تعقیب می شود.

این فیلم به خاطر صحنه های نمادین خود، از جمله تعقیب و گریز غبارروبی و سکانس اوج در کوه راشمور، شناخته شده است. همچنین بازی های به یاد ماندنی ایوا ماری سنت در نقش زنی مرموز که به تورنهیل کمک می کند و جیمز میسون به عنوان شرور اصلی فیلم، جاسوسی فرهیخته و متین به نام فیلیپ وندام، به نمایش گذاشته می شود.

مانند بسیاری از فیلم‌های هیچکاک، «شمال از شمال غربی» مضامین قوی از هویت اشتباه، خطر و دسیسه را به نمایش می‌گذارد، با دوز سالمی از طنز و عاشقانه به ترکیب اضافه شده است. این فیلم به یک کلاسیک محبوب در ژانر هیجانی تبدیل شده است و تأثیر آن را می توان در بسیاری از آثار بعدی سینما و فرهنگ عامه مشاهده کرد.

  • اِم را به نشانه مرگ بگیر (Dial M for Murder)

اِم را به نشانه مرگ بگیر

“Dial M for Murder” یک فیلم کلاسیک هیجان انگیز به کارگردانی آلفرد هیچکاک است که در سال 1954 منتشر شد. این فیلم بر اساس یک بازی صحنه ای از فردریک نات ساخته شده است و ری میلند، گریس کلی و رابرت کامینگز در آن بازی می کنند.

این فیلم داستان تونی وندیس (با بازی میلند)، یک تنیس باز سابق را روایت می کند که متوجه می شود همسر ثروتمندش مارگوت (با بازی کلی) با یک رمان نویس جنایی آمریکایی به نام مارک هالیدی (با بازی کامینگز) رابطه داشته است. تونی تصمیم می گیرد نقشه ای بکشد تا همسرش را بکشد و ثروت او را به ارث ببرد.

تونی یک همکلاسی سابق به نام چارلز سوان را برای انجام قتل استخدام می کند، اما نقشه به هم می خورد و مارگو در نهایت برای دفاع از خود سوان را می کشد. سپس تونی شواهد را دستکاری می کند تا به نظر برسد که مارگوت از قبل قتل را طراحی کرده است تا از جنایت فرار کند.

تنش در فیلم زمانی شکل می‌گیرد که مارگوت به خاطر قتل سوان محاکمه می‌شود و تونی تلاش می‌کند تا حرفه خود را حفظ کند و از سوء ظن فرار کند. پایان فیلم یک پیچ و تاب کلاسیک هیچکاکی است، زیرا مقصر واقعی در نهایت در اوج تپش قلب آشکار می شود.

به طور کلی، «Dial M for Murder» یک فیلم هیجان‌انگیز است که تسلط هیچکاک در تعلیق و توانایی او در نگه داشتن تماشاگران را در لبه صندلی‌هایشان نشان می‌دهد.

  • ربکا (Rebecca)

ربکا

“ربکا” یک فیلم هیجان انگیز روانشناختی به کارگردانی آلفرد هیچکاک است که در سال 1940 اکران شد. این فیلم داستان زن جوانی را روایت می کند که عاشق یک ثروتمند به نام ماکسیم دی وینتر می شود. پس از یک خواستگاری کوتاه، با هم ازدواج می کنند و به املاک ماکسیم، ماندرلی بازمی‌گردند. با این حال، همسر جدید خود را در حال رقابت با حضور شبح‌آمیز همسر سابق ماکسیم، ربکا، می‌بیند که سال قبل در یک حادثه قایق‌رانی غرق شد.

خانم دانورز، خانه دار شوم ماندرلی، که به ربکا فقید بسیار ارادت داشت، زندگی عروس جوان را به جهنم تبدیل می کند. خانم دی وینتر با توجه به ناامنی های خود و خاطره تلخ ربکا، شروع به بررسی شرایط پیرامون مرگ ربکا می کند. در نهایت خانم دو وینتر حقیقت تکان دهنده ای را در مورد ماکسیم، ربکا و خودش کشف می کند.

این فیلم به خاطر تنش جوی، پیچش های پر تعلیق و فیلمبرداری خیره کننده اش شناخته شده است. در این فیلم بازیگرانی چون لارنس اولیویه، جوآن فونتین و جودیت اندرسون حضور دارند و برنده جایزه بهترین فیلم در سیزدهمین دوره جوایز اسکار شد.

  • طناب (Rope)

طناب

“طناب” یک تریلر روانشناختی کلاسیک به کارگردانی آلفرد هیچکاک است که در سال 1948 منتشر شد. این فیلم بر اساس داستان واقعی دو مرد جوان به نام های ناتان لئوپولد و ریچارد لوب است که در دهه 1920 برای اثبات برتری فکری خود دست به قتل زدند. فیلم هیچکاک داستان دو مرد جوان ثروتمند به نام های براندون شاو (با بازی جان دال) و فیلیپ مورگان (با بازی فارلی گرنجر) را روایت می کند که به عنوان بخشی از آزمایشی در فلسفه نیچه، دوست خود دیوید کنتلی (با بازی دیک هوگان) را خفه می کنند. سپس جسد را در صندوق عقب پنهان می‌کنند و آماده می‌شوند تا مهمانی شامی را در آپارتمانی که قتل در آن رخ داده است، میزبانی کنند و چندین مهمان از جمله دوست دیوید، جانت واکر (با بازی جوآن چندلر)، و مدیر سابق مدرسه، روپرت کادل (با بازی) را دعوت می‌کنند.

با فرا رسیدن غروب، تنش ها افزایش می یابد و سوء ظن ها برانگیخته می شود، زیرا روپرت شروع به شک می کند که چیزی اشتباه است. در همین حال، براندون به طور فزاینده‌ای اعتماد به نفس و مغرور می‌شود، حتی تا آنجا پیش می‌رود که روپرت را دعوت می‌کند تا با مهمانان شام یک بازی حدس‌آمیز وحشتناک انجام دهد که در آن به قتلی که آنها مرتکب شده‌اند اشاره می‌کند. روپرت در نهایت حقیقت را کنار هم می‌گذارد و با براندون و فیلیپ روبرو می‌شود و نشان می‌دهد که اعمال آنها نمونه‌ای از اخلاق برتری نیست که برای دستیابی به آن تلاش کرده‌اند، بلکه تلاشی نفرت‌انگیز برای اثبات تسلط خود بر دیگران است. در پایان، براندون و فیلیپ توسط پلیس دستگیر می شوند و ادعاهای فکری آنها به عنوان توخالی و خطرناک آشکار می شود.

«طناب» ​​به دلیل استفاده نوآورانه از برداشت‌های طولانی و حداقل ویرایش، که تصور یک شات مداوم را ایجاد می‌کند، قابل توجه است. هیچکاک همچنین از محیط محدود آپارتمان برای افزایش تنش و کلاستروفوبیا در درام استفاده می کند، زیرا شخصیت ها در یک موقعیت خطرناک به دام افتاده اند. این فیلم کاوشی است در مورد خطرات برتری فکری و محدودیت های اخلاقیات انسانی و همچنین شرحی در مورد خطرات همنوایی و تفکر گروهی.

  • بدنام (Notorious)

بدنام

“بدنام” یک فیلم کلاسیک در تعلیق به کارگردانی آلفرد هیچکاک است که در سال 1946 اکران شد. این فیلم حول شخصیت آلیشیا هوبرمن (با بازی اینگرید برگمن)، زنی است که توسط سازمان اطلاعات آمریکا در ریودوژانیرو برای جاسوسی از یک گروه استخدام می شود. نازی هایی که در این شهر فعالیت می کنند.

ماموریت آلیشیا نفوذ به دایره داخلی نازی ها به رهبری آشنای قدیمی اش الکس سباستین (با بازی کلود رینز) و جمع آوری اطلاعات در مورد برنامه های آنهاست. با این حال، کار او زمانی پیچیده می شود که او عاشق مخاطب آمریکایی خود، مامور Devlin (با بازی کری گرانت) می شود که به کار با او منصوب شده است.

زمانی که آلیشیا ماموریت خود را آغاز می کند، با خطر، خیانت و یک معضل اخلاقی روبرو می شود. او باید تصمیم بگیرد که آیا عشقش را برای دولین قربانی کند و ماموریتش را کامل کند یا همه چیز را به خطر بیندازد تا او و خودش را نجات دهد.

“بدنام” به دلیل استفاده مشخص هیچکاک از تکنیک های تعلیق و داستان سرایی بصری مشهور است. این فیلم به دلیل طرح جذاب، بازی های عالی و کارگردانی درخشانش مورد ستایش قرار گرفته است که آن را به یک کلاسیک در ژانر سینمای تعلیق تبدیل کرده است.

  • بیگانگان در قطار (Strangers on a Train)

بیگانگان در قطار

«بیگانگان در قطار» یک فیلم هیجان‌انگیز روان‌شناختی به کارگردانی آلفرد هیچکاک است که در سال 1951 اکران شد. خلاصه داستان حول یک برخورد تصادفی بین یک تنیسور ثروتمند به نام گای هاینس و یک فرد اجتماعی بی‌حرکت به نام برونو آنتونی در طول سفر با قطار می‌باشد. برونو طرحی را برای این دو طرح می‌کند تا قتل‌ها را با هم عوض کنند، و پیشنهاد می‌کند که اگر گای پدر برونو را بکشد، او همسر بیگانه گای را خواهد کشت. گای در ابتدا این ایده را به عنوان یک شوخی رد می کند، اما به سرعت متوجه می شود که برونو بسیار جدی است.

با پیشروی داستان، برونو شروع به تعقیب گای می کند و او را تحت فشار قرار می دهد تا “معامله” قتل آنها را انجام دهد، که منجر به اوج تعلیق می شود. در طول مسیر، فیلم موضوعاتی مانند وسواس، اخلاق و عواقب درگیر شدن با افراد اشتباه را بررسی می کند.

«بیگانگان در قطار» به‌خاطر تکنیک‌های سینمایی و سکانس‌های تعلیقی نمادین‌اش، مانند صحنه معروف یک چرخ و فلک فراری شهرت دارد. این فیلم پس از اکران مورد تحسین منتقدان قرار گرفت و نمونه ای کلاسیک از تسلط هیچکاک در ژانر تعلیق است.

  • ۳۹ پله (The 39 Steps)

۳۹ پله

«39 پله» یک فیلم مهیج بریتانیایی محصول 1935 به کارگردانی آلفرد هیچکاک است که بر اساس رمانی از جان بوکان در سال 1915 ساخته شده است. این فیلم داستان ریچارد هانی، مردی است که پس از متهم شدن دروغین به قتل زنی که اوایل همان روز با او آشنا شده، فرار می کند.

همانطور که هانی سعی می کند نام خود را پاک کند و مقصر واقعی را کشف کند، درگیر شبکه ای از توطئه می شود که گروهی از جاسوسان به نام “39 پله” را درگیر می کند. در طول راه، او با چندین شخصیت جالب روبرو می شود، از جمله زنی مرموز به نام آنابلا اسمیت، که به او سرنخی از مکان جاسوسان می دهد و پاملا، زن جوانی که در ابتدا به او کمک می کند اما بعداً او را تحویل می دهد.

این فیلم به دلیل استفاده از تعلیق و طنز قابل توجه است زیرا هیچکاک در ترکیب این دو عنصر در فیلم هایش مهارت داشت. 39 پله به طور گسترده به عنوان یکی از بهترین آثار هیچکاک در نظر گرفته می شود. این فیلم در طول سال‌ها الهام‌بخش اقتباس‌ها و تقلیدهای متعددی بوده است، از جمله یک بازی صحنه‌ای در سال ۱۹۵۹ و یک بازسازی فیلم در سال ۱۹۷۸.

  • قایق نجات (Lifeboat)

قایق نجات

«قایق نجات» یک فیلم مهیج آمریکایی محصول ۱۹۴۴ به کارگردانی آلفرد هیچکاک با بازی تالولا بنک هد و ویلیام بندیکس است. داستان درباره گروهی از مسافران است که پس از غرق شدن کشتی آنها توسط یک U-boat آلمانی در طول جنگ جهانی دوم، خود را در یک قایق نجات در وسط اقیانوس اطلس سرگردان می بینند. مسافران شامل یک روزنامه‌نگار، یک صنعتگر ثروتمند، یک ملوان، یک پرستار، یک مادر و نوزادش، یک مهندس و یک خدمه از U-boat هستند که از آب نجات یافتند.

همانطور که آنها سعی می کنند با منابع و جیره های محدود زنده بمانند، تنش ها در میان گروه افزایش می یابد زیرا آنها در تلاش هستند تا تصمیم بگیرند که با ملوان آلمانی اسیر شده چه کنند و چگونه راه خود را به سمت امن برگردند. این فیلم به بررسی مضامین اخلاقی، بقا و جنگ می پردازد و به خاطر فضای کلاستروفوبیک و شدیدش مورد توجه قرار گرفته است.

این فیلم که به طور کامل در یک مجموعه فیلمبرداری شده است، خود قایق نجات، توانایی هیچکاک را در خلق تعلیق و درام در فضایی محدود به نمایش می گذارد. این فیلم پس از اکران با استقبال خوبی از سوی منتقدان و تماشاگران مواجه شد و اکنون به عنوان یک کلاسیک از آثار هیچکاک و سینمای بقا به حساب می آید.

  • پرندگان (The Birds)

پرندگان

«پرندگان» فیلمی ترسناک و هیجان انگیز به کارگردانی آلفرد هیچکاک محصول سال ۱۹۶۳ است. این فیلم بر اساس داستانی از دافنه دو موریه ساخته شده است و تیپی هدرن، راد تیلور و جسیکا تاندی در آن ایفای نقش می کنند. داستان فیلم در خلیج بودگا، شهری کوچک در کالیفرنیا می گذرد و حول محور یک سری حملات غیرقابل توضیح و خشونت آمیز پرندگان می چرخد.

داستان با ملانی دانیلز (هدرن) اجتماعی شروع می شود که به خلیج بودگا سفر می کند تا مردی را که در تعطیلات ملاقات کرده بود غافلگیر کند. همانطور که فیلم باز می شود، گزارش های بیشتری از حملات پرندگان در اطراف شهر منتشر می شود که در نهایت به یک حمله تمام عیار تبدیل می شود. به نظر می رسد که پرندگان انسان ها را بی رویه هدف قرار می دهند و هیچ کس دلیل آن را نمی داند.

با بدتر شدن وضعیت، مردم شهر، از جمله ملانی، در خانه‌ها و ساختمان‌ها گیر می‌افتند و سعی می‌کنند پرندگان را شکار کنند. در یک صحنه نمادین، ملانی در یک باجه تلفن به دام می افتد، زیرا گروهی از پرندگان از هر طرف به او حمله می کنند.

این فیلم سوالات زیادی را بی پاسخ می گذارد و خود کارگردان حاضر به ارائه هیچ توضیحی نشد. با این حال، ابهام پیرامون رفتار پرندگان بر تعلیق و وحشت فیلم می افزاید. در نهایت، «پرندگان» یک نمونه کلاسیک از داستان سرایی استادانه هیچکاک و توانایی او در ایجاد تنش از طریق ابزارهای غیرمنتظره است.

  • طلسم‌شده (Spellbound)

طلسم‌شده

“Spellbound” یک فیلم هیجانی روانشناختی به کارگردانی آلفرد هیچکاک است که در سال 1945 اکران شد. اینگرید برگمن در نقش دکتر کنستانس پترسن، روانپزشکی که در بیمارستان روانی در ورمونت کار می کند، بازی می کند.

خلاصه داستان حول محور دکتر پترسن و رابطه او با دکتر آنتونی ادواردز (با بازی گریگوری پک) است که به عنوان یک بیمار جدید وارد بیمارستان می شود. دکتر پترسن و دیگر کارکنان بیمارستان بدون اطلاع، دکتر ادواردز در واقع یک بیمار نیست، بلکه یک شیاد است که هویت دکتر ادواردز واقعی را که ناپدید شده است به خود گرفته است.

همانطور که دکتر پترسن سعی می کند راز گذشته دکتر ادواردز را کشف کند، او شروع به ایجاد احساسات برای او می کند و مصمم می شود به او کمک کند تا حافظه اش را دوباره به دست آورد و نامش را از هرگونه اشتباه پاک کند.

مانند بسیاری از فیلم‌های هیچکاک، «Spelbound» نیز به دلیل داستان پر تعلیق، پیچش‌های هوشمندانه و استفاده به یاد ماندنی از عناصر بصری شناخته می‌شود. یکی از مشهورترین صحنه های فیلم، سکانسی رویایی است که توسط هنرمند سوررئالیست سالوادور دالی طراحی شده است که تصاویری سورئال و خیره کننده را نشان می دهد که حالات روانی شخصیت ها را منعکس می کند.

در مجموع، «Spellbound» نمونه ای کلاسیک از تسلط هیچکاک در تعلیق و توانایی او در خلق شخصیت های به یاد ماندنی و چند لایه است که تا به امروز همچنان مخاطبان را مجذوب خود می کند.

  • مرد عوضی (The Wrong Man)

مرد عوضی

«مرد عوضی» فیلمی به کارگردانی آلفرد هیچکاک محصول 1956 است که بر اساس داستان واقعی مردی است که به اشتباه متهم به ارتکاب یک سری دزدی شده است. در این فیلم هنری فوندا در نقش قهرمان داستان، مانی بالستررو، بازی می کند که توسط چندین شاهد با دزد اشتباه گرفته می شود و متعاقبا دستگیر و محاکمه می شود.

این فیلم به دلیل رویکرد مستند خود، با استفاده از مکان‌های واقعی و افسران پلیس واقعی برای اعتبار بخشیدن به داستان، قابل توجه است. هیچکاک همچنین بسیاری از تکنیک‌های معلق خود را کنار می‌گذارد و رویکردی طبیعی‌تر و محدودتر دارد.

از آنجایی که مانی از طریق سیستم قضایی پردازش می شود، ما شاهد تلفات آن و خانواده اش هستیم، زیرا آنها با مشکلات مالی و طرد اجتماعی روبرو هستند. عامل واقعی در نهایت دستگیر می شود، اما نه قبل از اینکه مانی رنج زیادی را متحمل شود.

به طور کلی، «مرد عوضی» یک بررسی غم انگیز و عمیقاً نگران کننده از نقص های سیستم عدالت کیفری و پیامدهای ویرانگر هویت اشتباه است.

  • گرفتن یک دزد (To Catch a Thief)

گرفتن یک دزد

«گرفتن یک دزد» یک فیلم کلاسیک در تعلیق به کارگردانی آلفرد هیچکاک فیلمساز افسانه ای است. این فیلم در سال 1955 اکران شد و کری گرانت در نقش جان روبی، دزد جواهرات سابق، که زندگی آرامی در ریویرای فرانسه دارد، بازی می‌کند. با این حال، هنگامی که یک سری سرقت ها در منطقه رخ می دهد، رابی مظنون اصلی می شود و مجبور می شود بی گناهی خود را ثابت کند.

گریس کلی نقش فرانسیس استیونز، یک فرد اجتماعی ثروتمند را بازی می کند که به عشق رابی تبدیل می شود و در تلاش او برای پاک کردن نامش شریک جرم می شود. داستان حول محور تلاش های رابی برای کشف هویت دزد واقعی و پاک کردن نام خود می چرخد، همه اینها در حالی که در شبکه پیچیده ای از فریب و خیانت حرکت می کند.

پر از مجموعه‌های به یاد ماندنی، تصاویر نمادین، و گام‌های تخصصی، «برای گرفتن یک دزد» نمونه‌ای بارز از داستان‌سرایی استادانه هیچکاک و توانایی نگه داشتن مخاطب در لبه صندلی‌هایشان است. این یک فیلم کلاسیک است که تا به امروز همچنان مخاطبان را مجذوب و سرگرم می کند.

  • مردی که زیاد می‌دانست (The Man Who Knew Too Much)

مردی که زیاد می‌دانست

“مردی که زیاد می‌دانست” یک فیلم هیجان انگیز و هیجان انگیز محصول سال ۱۹۵۶ به کارگردانی آلفرد هیچکاک است. این فیلم بازسازی یک فیلم بریتانیایی به همین نام محصول 1934 به کارگردانی هیچکاک بود.

داستان حول محور خانواده ای آمریکایی به نام دکتر بن مک کنا (با بازی جیمز استوارت)، همسرش جو (با بازی دوریس دی) و پسرشان هنک (با بازی کریستوفر اولسن) است که تعطیلات خود را در مراکش می گذرانند. هنگام حضور در یک بازار، آنها شاهد ضربات مرگبار یک فرانسوی با چاقو هستند و قبل از مرگ، به دکتر مک کنا فاش می کند که یک ترور در حال برنامه ریزی است.

مک کناها سپس خود را درگیر یک توطئه بزرگتر می یابند که شامل یک طرح ترور علیه یک سفیر خارجی است و پسرشان در نهایت در تلاش برای اطمینان از سکوت آنها ربوده می شود. این زوج مجبور می شوند بین سکوت برای محافظت از پسرشان یا افشای آنچه می دانند به مقامات تصمیم بگیرند.

این فیلم به دلیل استفاده از تنش و تعلیق شناخته شده است و نمونه ای کلاسیک از سبک کارگردانی هیچکاک به حساب می آید. این آهنگ به خاطر سکانس موسیقایی نمادین خود که دوریس دی را با خواندن “Que Sera, Sera (هر چه که باشد، خواهد بود)” که در ادامه برنده جایزه اسکار بهترین آهنگ اصلی شد، قابل توجه است.

  • مستأجر؛ داستان لندن مه‌آلود (The Lodger: A Story of the London Fog)

مستأجر؛ داستان لندن مه‌آلود

«مستأجر؛ داستان لندن مه‌آلود» فیلمی صامت به کارگردانی آلفرد هیچکاک محصول سال ۱۹۲۷ است. این فیلم حول محور قتل‌هایی است که در لندن اتفاق می‌افتد که توسط مردی که به عنوان یک اقامت‌گاه مرموز شناخته می‌شود، انجام می‌شود. مستاجر در خانه یک خانواده، که در نزدیکی محل قتل ها قرار دارد، اقامت می کند.

رفتار مشکوک مستاجر به این گمانه زنی دامن می زند که او قاتل است، اما همه چیز زمانی پیچیده می شود که دختر خانواده ای که با او اقامت دارد عاشق او می شود. این طرح به بررسی مضامین سوء ظن، گناه و بی گناهی می پردازد و هیچکاک از تکنیک های مختلف سینمایی برای ایجاد تعلیق و ایجاد حس ناراحتی استفاده می کند.

این فیلم اغلب به دلیل سبک بصری اش مورد توجه قرار گرفته است، هیچکاک از طیف وسیعی از تکنیک ها مانند برش، کلوزآپ و مونتاژ برای ایجاد حس اضطراب و تنش استفاده می کند. «مستأجر» یکی از آثار اولیه هیچکاک بود و از آثار کلاسیک فیلم‌شناسی صامت او به حساب می‌آید و راه را برای شاهکارهای بعدی او مانند «سرگیجه» و «روانی» هموار کرد.

  • سوءظن (Suspicion)

سوءظن

«Suspicion» یک فیلم هیجان‌انگیز روان‌شناختی محصول ۱۹۴۱ به کارگردانی آلفرد هیچکاک با بازی کری گرانت و جوآن فونتین است. خلاصه داستان زنی جوان ترسو به نام لینا مک‌لیدلا (فونتین) را روایت می‌کند که عاشق می‌شود و با بازیگر جذاب جانی آیسگارث (گرانت) ازدواج می‌کند. اما پس از ازدواج آنها، لینا شروع به مشکوک شدن می کند که جانی همان چیزی نیست که فکر می کرد، و حتی ممکن است یک قاتل باشد.

در طول فیلم، لینا به طور فزاینده‌ای در مورد رفتار شوهرش دچار پارانویا می‌شود، که به نظر می‌رسد نشان می‌دهد که او درگیر معاملات تجاری مبهم است و ممکن است علیه او توطئه کند. او حتی متوجه می شود که او یک بیمه نامه عمر برای او بسته است، که باعث ترس او برای زندگی خود می شود.

تنش در فیلم زمانی ایجاد می‌شود که لینا بیشتر و بیشتر منزوی و نگران می‌شود و مخاطب در این فکر می‌ماند که آیا جانی واقعاً یک قاتل است یا اینکه ترس‌های لینا فقط محصول تخیل اوست. در صحنه اوج، لینا با جانی روبه‌رو می‌شود و او به جنایات خود اعتراف می‌کند، اما فیلم با چرخشی به پایان می‌رسد که مخاطب را در مورد آنچه واقعاً رخ داده نامطمئن می‌سازد.

به طور کلی، «سوءظن» نمونه کلاسیکی از استعداد هیچکاک در ایجاد تعلیق و استفاده از تنش روانی برای نگه داشتن مخاطبان در لبه صندلی است.

  • اعتراف می‌کنم (I Confess)

اعتراف می‌کنم

“اعتراف می کنم” یک فیلم هیجان انگیز به کارگردانی آلفرد هیچکاک است که در ابتدا در سال 1953 منتشر شد. داستان حول محور پدر مایکل لوگان با بازی مونتگومری کلیفت، کشیش کاتولیک است که اعتراف یک قاتل با بازی O.E. هاسه پدر لوگان سپس با سوگند اعتراف کننده ملزم می شود که هویت قاتل را مخفی نگه دارد.

با این حال، زمانی که قاتل مظنون به ارتکاب قتل دیگری می شود و پدر لوگان مظنون اصلی می شود، او بین حفظ حرمت اعتراف کننده و افشای هویت قاتل برای اثبات بی گناهی خود دچار اختلاف می شود. موضوع پیچیده تر، روث گراندفورت با بازی آن باکستر، یکی از علاقه مندان عشق سابق پدر لوگان است که اکنون با مرد دیگری ازدواج کرده است.

این فیلم به خاطر سبک خاص هیچکاک در تعلیق و تنش‌سازی و همچنین به دلیل کاوش در معضلات اخلاقی شناخته شده است. این فیلم به دلیل اجرای قوی‌اش، به‌ویژه توسط کلیفت و باکستر، و به‌خاطر تصاویر نمادین‌اش، از جمله تصویری به یاد ماندنی از پدر لوگان که از پله‌ها بالا می‌رود، در حالی که لباس کشیش خود را بر تن کرده بود، مورد تحسین قرار گرفت.

به طور کلی، «اعتراف می‌کنم» یک تریلر جذاب و قابل تامل است که کارگردانی و داستان‌گویی استادانه هیچکاک را به نمایش می‌گذارد.

  • ترس صحنه (Stage Fright)

ترس صحنه

«ترس صحنه» یک فیلم هیجان انگیز محصول دهه ۱۹۵۰ به کارگردانی آلفرد هیچکاک است. این فیلم درباره یک بازیگر زن مشتاق به نام ایو گیل است که پس از اعتراف یکی از بازیگران به جرم خود درگیر تحقیقات قتل می شود. ایو به همراه دوستش، بازرس پلیس، بی گناهی مرد متهم، جاناتان کوپر را ثابت می کند و نام او را پاک می کند.

این فیلم به دلیل داستان سرایی پر تعلیق خود شناخته می شود و هیچکاک به طرز ماهرانه ای تنش و فریب را در حین پیشرفت ایجاد می کند. با وجود حضور ستارگان بزرگی مانند مارلین دیتریش و جین وایمن، فیلم در ابتدا پس از اکران موفق نبود. با این حال، از آن زمان به عنوان یکی از کلاسیک های دست کم گرفته شده هیچکاک شناخته شد و بسیاری از پیچش های روایی هوشمندانه و اجرای عالی آن ستایش کردند.

مانند بسیاری از فیلم‌های هیچکاک، «ترس صحنه» تعدادی صحنه و لحظات به یاد ماندنی را شامل می‌شود، از جمله صحنه تعقیب و گریز از طریق یک تئاتر و مکاشفه‌ای اوج که نور جدیدی بر طرح داستان می‌تابد. به طور کلی، این فیلم یک فیلم هیجان انگیز و سرگرم کننده است که ارزش تماشای آن برای طرفداران این ژانر را دارد.

ویژگی های خاص تمامی فیلم های هیچکاک

فیلم های آلفرد هیچکاک با تعدادی ویژگی متمایز مشخص شدند، از جمله:

  • داستان سرایی پر تعلیق: هیچکاک استاد ایجاد تنش و تعلیق از طریق استفاده از طرح، آهنگسازی و فیلمبرداری بود.
  • مک گافین: هیچکاک اغلب از وسیله ای استفاده می کرد که او آن را «مک گافین» می نامید، که هدف یا هدفی بود که شخصیت ها دنبال می کردند، اما اغلب مشخص می شد که اهمیت کمتری نسبت به تعلیق و درام پیرامون آن دارد.
  • بلوند هیچکاک: هیچکاک اغلب بازیگران بلوند را به عنوان خانم های اصلی خود انتخاب می کرد، مانند گریس کلی، تیپی هدرن و کیم نواک که اغلب نقش های پیچیده و جذاب را بازی می کردند.
  • شخصیت های پیچیده: شخصیت های هیچکاک اغلب از نظر اخلاقی مبهم و از نظر روانی پیچیده بودند و به داستان های او عمق و ظرافت می بخشیدند.
  • فیلمبرداری نوآورانه: هیچکاک به خاطر تکنیک های دوربین بدیع خود مانند استفاده از “اثر سرگیجه” در فیلم سرگیجه، که در آن دوربین بزرگنمایی می کند در حالی که لنز به عقب حرکت می کند، شناخته شده بود و یک جلوه بصری گمراه کننده ایجاد می کند.
  • پیچ و تاب ها و شگفتی ها: هیچکاک به خاطر پیچش های داستانی و غافلگیری های غیرمنتظره اش نیز شناخته شده بود و مخاطبان را تا آخر درگیر و حدس می زد.

در مجموع، فیلم‌های هیچکاک به دلیل توانایی‌شان در ترکیب داستان‌سرایی پرتعلیق، فیلم‌برداری نوآورانه، شخصیت‌های پیچیده، و چرخش‌های غیرمنتظره، قابل توجه بودند و استانداردهایی را برای ژانرهای هیجان‌انگیز و تعلیق برای نسل‌های آینده تعیین کردند.

آیا شما فیلم های آلفرد هیچکاک را تماشا کرده‌اید؟ از طریق فرم ارسال دیدگاه با ما در ارتباط باشید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا